۱۳۸۸ اسفند ۷, جمعه

مار قهقهه



ميهنم آيينه ي سرخي ست
با شكافي چند بشكسته
كه نخواهند التيامي داشت
زانكه قابي گردشان با قلابها بسته
مثل درياچه ي بزرگي راهها ي رودها مسدود بر آن
مانده ؛پيوسته.
مي خورد از مايه تا گردد كويري خشك

نم نمك آهسته آهسته

معبر دلخسته ي بس قتل عام آخرينش اين
خوب گويم ؛بد ترينش اين.

آي مارقهقهه آيينه ي دلخسته را بردار
چند و چون بشكسته را بردار
خويش را لختي در آن بنگر
دلبر اي دلبر
اي درونت كشته ما را و برونت كشته با آوازه عالم را
اي فقط آوازه ديگر هيچ -
خويش را بنگر ببين جوني
چيستي آزار يا آزر؟
يا مهيب خويش خور آذر؟
آي مار قهقهه ؛هم زشت هم پستي
همچنان بي رحم و سيري ناپذيري دون.
تا چه ديدي تو در اين آيينه ي سرخم
كه چنينش خرد بشكستي؟
از درون بينان
نيست در گيتي كه اوصاف تو نشناسد
هيچ كس
من چرا زين بيشتر گويم؟
پس؛ بس
ميهنم آيينه ي سرخي ست
(و مار قهقهه زان دور )
با شكافي چند...
اخوان ثالث-از کتاب سرکوه بلند-تالیف مرتضی کاخی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر