کرین برینتون بی گمان یکی از شاخصترین نظریه پردازان حوزه جامعه شناسی انقلاب است. وی روند تحول انقلابها را در فرایندی 3 مرحله ای اینطور بازگو میکند: حاکمیت میانه روها_ حامیت تند روها_ ترمیدور.
دولت موقت انقلاب 57ایران مصداق همان حاکمیت میانه روهایی است که برینتون اشاره میکند. رادیکالهای آن هنگام اما متنوع بودند از انقلابیون تعارض یافته با نظام تا انقلابیون موسوم به خط امام.جناح چپ امروز بخشی از همان تندروهای دیروزند همان خط امامی های دیروز. جناح موسوم به راست امروزی نیز که بطور کل از زمره انقلابیون در قالب تشکلی مشخص، خارج است چرا که موجودیتش از دهه70 است که تمیز میابد و البته در اکنونش تیزتر از آنان. هرچند خط رادیکالهای دیروز دهه ای بعدتر در قالب حلقه کیان از بازرگان حلالیت طلبید لیکن سخن چیز دیگری است. برای انقلابیون 57 بازرگان جنس ناجور بود و زمان زمان او نبود.او سخن از قانون گرایی و نظم مدیریتی میگفت و تساهل با اصحاب رژیم پیشین و رعایت اصول دیپلماسی در روابط خارجی را ورد زبان و عمل داشت و اینها برای فضای پر شور آن زمان ناخوشایند و بلکه غربزدگی و عاملیت بیگانه بودن را مینمود. آزادیخواهی بازرگان نزد حاکمیت انقلابی ، ضدانقلابی گری متجلی بود اینگونه شد که به 8ماه نکشیده شاکی از عملکرد سرخود گروههای انقلابی در مدیریت کشور ، استعفانامه اش را نگاشت... و اما تو کرین برینتون عزیز اگر امروز بودی و ایران را در کالبدشکافی انقلابهایت میگنجاندی بی شک تئوریت متفاوت میبود!
عباس نعیمی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر