۱۳۸۹ شهریور ۱, دوشنبه

شاطر عباس صبوحي

روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است
آري افطار رطب در رمضان مستحب است

روز ماه رمضان زلف ميفشان كه فقيـــــــــه
بخورد روزه خود را به گمانش كه شب است
.......
شاطر عباس صبوحي در سال 1275 ه. ق در قم به دنيا آمد.با دختري به نام گلچهره از اهالي جعفر آباد قم آشنا شد و به او دل باخت . همين عشق سرمايه ي سوز و سازش شد.سپس به تهران آمد و به نانوايي پرداخت.او در سال 1315 در سن چهل سالگي درگذش و در قم به خاك سپرده شد. از اشعار او چنان برمي آيد كه فردي كم سواد بوده چنانكه عده اي او را بيسواد دانسته اند. كه الته احتمال اين امر كمتر است. غزلي ديگر از شاطر عباس صبوحي:
دو چشم مست تو خوش مي كشند ناز از هم
نمــــي كنند دو بد مست؛ احتـــــراز از هم
شدي به خواب و به هــــم ريخت خيل مژگانت
گشاي چشم و جــــدا كن سپــــــاه ناز از هم
ميـــــان ابرو و چشم تـــو؛ فرق نتــــــوان داد
بلا و فتنــــــــــه ندارند؛ امتيــــــــــــــــاز از هم
كس از زبان تو با مــــــــا سخن نمـــــــي گويد
چه نكته اي ست كه پوشند اهـــــل راز از هم
شب فــــراق تـــو بگسيخت ؛ در كف مطرب
ز سوز سينه ي من پرده هــــــــاي ساز از هم
به باغ ســـــــرو و صنوبر ؛ چـــــو قامتت ديدند
خجل شدند ز پستي؛ دو ســــــر فراز از هم
تو بوسه از دو لبت دادي و ‹صبوحي› جــــــان
به هيچ وجه نگشتيم ؛ بي نيــــــــــاز از هم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر