
دوستان و آشنایان، آشکارو نهان از سبب تعطیلی کتابخانه قائمیه می پرسند.دلایل تعطیلی را میتوان در چند بخش تفکیک و بیان نمود:
1- دلایل فرهنگی و اجنماعی:
الف): کلان: صحبت از شرایط نشر کتاب و کتابخانه داری در کشور مثنوی هفتادمن کاغذ است. اما مهمترین علت را نه برای تعطیلی کتابخانه قائمیه و صادقیه و کش و قوسهای کتابخانه صاحب الزمان و ... و بلکه در رکود فرهنگی و ظلمات حاکم بر شرایط فرهنگی و هنری جامعه را با باید در نبود دقدقه فرهنگی دانست. فرهنگ که به شدت به افت سیاست زده شده است و هنری که یاس و پژمردکیش در خزان هنرمندانش هویداست.
علاوه بر ان شرایط جامعه نیز عوض شده است، اگر نگاهی به سال افتتاح کتابخانه بیاندازیم دهه پنجاه زمانیست که وضعیت فرهنگی کشور دچار شور است اغاز موج بیداری و فعالیت های انقلابی، فعال شدن گروه های گوناگون و جوانان و ... پس از انقلاب شرایط دهه 60 و سالهای جنگ دفاع مقدس نیز بهانه و شرایطی برای گردهمایی جوانان میشود و فعالیتهایی خود جوش شکل میگیرد. پس از ان بار دیگر این فعالیتها و شور و جوانی در 2 خرداد 76 به اوج میرسد و بیداری فرهنگی و فعالیتهای هنری وارد مرحله تازه میگردد. اما همه این فعالیتها با افت و خیزها و بیم امیدها همراه بوده و کتابخانه بیشتر بهانه بوده و نه هدف. بیشتر محلی برای فعالیتهای فرهنگی بوده و به کتاب به عنوان محور فعالیتها توجه نشده است علاوه برانکه این فعالیتها دیگر جایگاهی همچون گذشته ندارد. حتی فعالیتهای حژخود جوشی همچون بسیج نیز جذب در نهادها و سازمانها شده اند. اندک مراکز فرهنگی باقیمانده به واسطه وابستگی به افراد و یا نهادها سرپا مانده اند. فعالیتهای خود جوش نه شکل میگیرد و نه همایت میشود. ان جی اوی فرهنکی به جکی ترسناک شباهت یافته است. در این شرایط امیدی برای فعالیتهای فرهنگی جزیره گونه و خورده فرهنگها باقی نمی ماند. باید فکر دیگری کرد.
ب) محلی: سال ۸۲ با چه مشکلاتی و با چه امیدی کتابخانه را از انبارگاه خود (مسجد قائمیه) با دو چرخ دستی بیرون اوردیم و این مهم بدون کمک اعضای هیئت امنا مبسر نبود تا قفل سه گانه را بگشاییم! فعالیتها شوری گرفت و هر روز بر اعتبار کتابخانه و بر حساسیتها افزوده و بر تلاش معاندان و بدخواهان نیز اضافه. اما بحث اینکه چرا به اینجا رسیده یک بحث است و علت چیز دیگر. در این چند سال دریغ از یک فرد کتابخوان و فرهنگ دوست و مدعی که بگوید خر کتاب به چند؟ جالب است که در مزاکرات اخیر برخی اقایان مشغول مشورت با کسانی هستند که نسبت انها با کتاب حکایت نسبت اتش است با کاغذ. کسانی مورد مشورت قرار میگیرند که ما برو بچه های کتابخانه را در حالیکه(متاسفانه) پشت سر ایشان مشغوول اقامه نماز جماعت بودیم را مردم بی نماز خواندند. کسانی که هیچ کتابی را جز رساله، کتاب نمی دانند و ... و با این وجود کسانی که زمانی دستی در ادب و هنر داشه اند دعوت ما را برای یاری بی پاسخ گذارده اند. شاید به قول سعدی "بیم جان و امید نان" این دقدقه را از انها ربوده است.
2- گزینه های پیشنهادی برای وضعیت کتابخانه:
الف): اهدای کتابخانه : با توجه به مسائل مطرح شده به نظر بدترین و بهترین یشنهاد برای ادامه حیات کتابخانه، اهدای ان به کتابخانه ای دولتی است. برای پیشنهاد کتابخانه های عمومی شماه دو و نی کتابخانه کانون فرهنگی شهید بنی تبا مطرح می باشند. از انجا که کانون شهید بنی طبا متعلق با اموزش و پرورش است و اموزش و پرورش هم که خودتان بهتر میدانید ... باز جای نگرانی برای اینده مکان و چگونگی گزینشی برخورد کردن با کتابها مطرح است اما کتابخانه عمومی شماره دو با توجه به تحداث ساختمان ان می تواند گزینه قابل توجهی باشد.ب): احیای کتابخانه: در پی سالها تجربه کتابخانه داری در بیدگل (کتابخانه های مختلف) باید گفت که زمان مدیریت کتابخانه ها به صورت خود جوش گذشته دیگر به سر امده است. به فرض انکه گروهی بیایند و چند سالی هم موفق باشند ولی در نهایت دچار یک سیکل بسته خواهیم ماند و چند سال دیگر در همین نقطه خواهیم بود. بهترین پیشنهاد شاید رسانده کتابخانه به شرایطی مطلوب جهت به ثبت رساندن کتابخانه در سازمان نهاد کتابخانه های عمومی کل کشور است. به این ترتیب کتابخانه متولی اصلی خود را ضمن حفظ هویت و تاریخچه، خواهد یافت و نیز سهمیه کتاب و کتابدار و ... ولی برای رسیدن به این مرجله حد اقل سه تا پنج سال زمان و کار و پول لازم است.ج): انبار کتابخانه: انبار کتابخانه یک راه حل نیست بلکه یک نوع مسکوت گذاردن این وضعیت پیش امده است که میتواند موجب نابودی کتابها شود، شرایط انبار کتابها نیز شرایطی را طلب مینماید که خود هزینه بر بوده و باید توافقی برای این مهم صورت گیرد.
3- شرایط بخصوص کتابخانه قائمیه:
کتابخانه قائمیه را به جهتی میتوان قدیمیترین کتابخانه عمومی بیدگل خواند (بیشتر بخوانیم)، و از این رو یک سند تاریخی زنده به حساب می اید. کتابهای اهدایی به این کتابخانه و دستخط اهدا کندگانی به تاریخ 1350 شمسی و مجموعه ای از کتابهایی ارزشمند (که بسیاری از انها در سالهای دهه 50 تا 60 غارت شده است)، جای بسی تاسف دارد که چنین مجموعه تا به حال نتوانسته است متولی شایسته تر از انچه که تا کنون داشته را تجربه نماید و جایگاهی که درخور آن است به دست اورد. یک چنین مکانهای فرهنگی میتواند محلی برای نگهداری نسخ خطی نشریاط منتشره در طول تاریخ شهر. محل نگهداری کتابهای چاپ شده همشهریان و نیز ده ها استفاده دیگر قرار گیرد و دریغ از دقدقه فرهنگی و افسوس از کسانی که ان را تحدید میدانند تا فرصت.
در همین رابطه:کتابخانه قائمیه از دیروز تا امروز ، بیچاره مرد از بس که جان ندارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر