در مزار آباد شهر بی تپش
وای جغدی هم نمی آید به گوش
دردمندان بی خروش و بی فغان
خشمناکان بی فغان و بی خروش
آبها از آسیا افتاده است
دارها برچیده خونها شسته اند
جای رنج و خشم و عصیان بوته ها
خشکبنهای پلیدی رسته اند
خانه خالی بود و خوان بی آب و نان
خانه خالی بود و خوان بی آب و نان
و آنچه بود ، آش دهن سوزی نبود
این شب است ، آری ، شبی بس هولناک
این شب است ، آری ، شبی بس هولناک
لیک پشت تپه هم روزی نبود
نغمه نیستم که بخوانی
قصه نیستم که بگویی
من درد مشترک ام
مرا فریاد کن
دانلود با صدای شهرام ناظری ؛ از آلبوم " سفر عسرت " از اینجا دریافت کنید
شعر از مجموعه "کاوه یا اسکندر" مهدی اخوان ثالث
قصه نیستم که بگویی
من درد مشترک ام
مرا فریاد کن
دانلود با صدای شهرام ناظری ؛ از آلبوم " سفر عسرت " از اینجا دریافت کنید
شعر از مجموعه "کاوه یا اسکندر" مهدی اخوان ثالث
واقعا اجرای استاد بی نظیر بود . شعرش هم امروز خیلی مصداق دارد
پاسخحذف