۱۳۸۸ آذر ۲۳, دوشنبه

یک معلم - یک نویسنده - یک کتاب




صمد بهرنگی درباره زندگیش نوشته است:
« قارچ زاده نشدم بی پدر و مادر، اما مثل قارچ نمو کردم، ولی نه مثل قارچ زود از پا در آمدم. هر جا نمی بود به خود کشیدم، کسی نشد مرا آبیاری کند. من نمو کردم... مثل درخت سنجد کج و معوج و قانع به آب کم، و شدم معلم روستاهای آذربایجان. پدرم می گوید: اگر ایران را میان ایرانیان تقسیم کنید از همین بیشتر نصیب تو نمی شود...»

کتاب "کندوکاو در مسائل تربیتی ایران" را به طور اتفاقی در کتابخانه قائمیه یافتم. پشت جلد کتاب نوشته شده است "انتشارات شبگیر - چاپ دهم آذرماه ۱۳۳۶" به نظر می رسید باید تاریخ مصرفش گذشته باشد. کتاب را خواندم و ... گذشته از زبان بسیار خودمانی ساده و تند و تیز صمد طنزی دردناک نیز در نوشته هایش بود و هست که گاه انسان را به خند و گاه نیز در افسوسی بزگ فرو می برد. جالب انکه بخشهای زیادی از نقد صمد بهرنگی به نظام اموزشی در ایران در ان سالها کما کان نیز صادق است و علت شاید این است که زمانه ما و زمانه صمد بهرنگی علیرغم تحولهای پیاپی تغییری نکرده است.
http://library51.blogfa.com/post-362.aspx

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر