
شهرام شیدایی شاعر و مترجم در سن 42 سالگی و بعد از تحمل بیماری طولانی مدت به دلیل ابتلا به سرطان مری، درگذشت. شیدایی در دوران بیماریاش تحت عمل جراحی و شیمیدرمانی قرار گرفته بود. پیکر این شاعر و مترجم چهارشنبه در بهشت سکینه کرج به خاک سپرده شد.
. از آثار شیدایی می توان به «آتشی برای آتشی دیگر»، «پناهندهها را بیرون میکنند»، «خندیدن در خانهای که میسوخت» اشاره کرد.
شعری از شهرام شیدایی
نیاز به یک کلمه دارم
کلمهای که مرا از روی زمین بردارد.
من مثل ساعتی مریضم
و به دقت درد میکشم
سکوت تانکیست
که بر زمین فکرهایم میچرخد و
علامت میگذارد
از روی همین علامتها دکتر
نقشه جغرافیایی روحم را روی میز میکشد
و با تاثر دست بر علامتها میگذارد:
ـ چه چالههای عمیقی!
ناگهان نقشه نفس میکشد
میز تکان میخورد
و دکتر فریاد: جنگ جهانی ِ ...
خلوتِ پارک.
پیرمردی، آرام روی نیمکتْ کنارم مینشیند
بیمقدمه: یک نفر جاسوس
ـ سرش را به اینور آنور ـ
یک نفر جاسوس به خوابهایم وارد شده.
کلاغی از روی درخت، مثل یک سنگ پایین میآید
مینشیند بر شانهاش
و در گوشش با صدای آدم داد میکشد:
ـ احمق! باز که تو حرف زدی.
چیزی دیوانهها را گاز میگیرد
و تماشاچیها کف میزنند.
«نیچه» گوشهای در گوش کسی زمزمه میکرد:
ـ من راننده یک تانکم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر